دست در کار با لباس زیر و ETH: چه چیزی میتواند از روال شستوشوی ویتالیک به ما آموزش دهد در مورد انباشت ثروت؟

بنیانگذار اتریوم، ویتالیک بوترین، فاش کرد که علیرغم ثروت عظیم خود در دنیای ارزهای دیجیتال، هنوز هم تصمیم میگیرد underwear خود را با دست بشوید—جزئیات شخصی که بینشهایی در مورد رویکرد غیرمتعارف او به ثروت و زندگی روزمره ارائه میدهد.
- در یک انتقاد نسبت به هزینههای گزاف خدمات لباسشویی هتلها، بنیانگذار ETH، ویتالیک بوترین، گفت که طغیان در برابر بیعدالتی، هرچند به نظر بیضرر بیاید، یک اصل شخصی است—و این نشاندهنده این است که اعمال کوچک سرپیچی میتوانند بیانیههای معنیداری در برابر ناعدالتی در زندگی روزمره باشند.
- دیگر میلیاردرها، مانند وارن بافت و اینگوار کامپراد، تمایلات مشابهی را ابراز کردهاند.
- این تاکتیکها چه چیزی میتوانند به ما در مورد زندگی، ثروت و بنیادهای فلسفی هر دو بیاموزند.
زمانی که ویتالیک بوترین، یکی از بنیانگذاران اتریوم (ETH)، در رسانههای اجتماعی اعتراف کرد که به دلیل هزینههای گزاف خدمات لباسشویی هتلها، تصمیم میگیرد underwear خود را با دست بشوید—در عین حال اعلام کرد که “عملگرایی اشتباه است”—و به خدمترسانی به خود در محیطی که برعکس این است، انتقاد کرد.
این یک تضاد عجیب از یک بنیانگذار میلیاردر است: اعترافی به نظر ناچیز در مورد خانهداری که با انتقادی فلسفی به عملگرایی آمیخته است، دکترین آمریکایی که حقیقت را به هر چیزی که در عمل کارساز است، متصل میکند.
برای ناآشناها، ریشههای عملگرایی به اواخر قرن نوزدهم برمیگردد و تحت قلمهای چارلز سندرز پیرس، ویلیام جیمز و جان دیوئی شکوفا شده است. ادعای اصلی آنها این است که اثرات عملی یک ایده مهمترین چیزها هستند. یک باور، برای یک عملگرا، تنها به اندازهای خوب و “حقیقی” است که در راهنمایی عمل مفید باشد. این نظریه، در حالی که قابل سازگاری و تأثیرگذار است، به خاطر نسبیت بیش از حد خود و در بدترین حالت، کاهش حقیقت به چیزی جز کارآیی ذهنی، مورد انتقاد قرار گرفته است. فیلسوفانی مانند برتراند راسل، ویلیام جیمز را متهم کردند که باورهای متضاد را به عنوان “حقیقی” توجیه کند اگر هر یک از آنها به هدفی خدمت کند، و در نتیجه خط بین بینش واقعی و خودفریبی راحت را مخدوش کند.
رد عمومی بوترین از عملگرایی به نوعی ناراحتی بزرگتر اشاره میکند: شاید غنیترین اشکال زندگی و نوآوری از پایینترین مشترکالمنفعه آنچه صرفاً “عملی” است، نشأت نمیگیرند، بلکه از تلاش برای چیزی غیرمنطقی، ایدهآلگرا یا به سادگی عجیب—حتی تا عادتهای لباسشویی شخصی. به طرز عجیبی، اعتراف او به لباسهای زیر دستشستهاش بهخوبی در سنت افراد ثروتمندی که از انتظارات عملگرایانه دوری میکنند جا میگیرد. هر کسی که در یک هتل لوکس بدون enough underwear تمیز اقامت کرده باشد، این معضل را میداند: آیا هزینه گزاف خدمات لباسشویی هتل را بپردازید یا با شستشوی خانگی خودتان وارد عمل شوید؟ من، به عنوان یک مورد، اغلب دومی را انتخاب میکنم.
نمونههای زیادی از میلیاردرهای صرفهجو وجود دارد که من نیز شامل آنها نیستم. مثال بارز وارن بافت است که صرفهجویی افسانهای او به خوبی مستند شده است. با وجود ثروت عظیمش، او هنوز در خانهی متواضع اوماها زندگی میکند که در سال 1958 خریداری کرده و به خاطر رانندگی با خودروهای ساده، خوردن صبحانه در مکدونالدز و استفاده از لباسهای کلاسیک و مقرون به صرفه معروف است. اینها فقط تاکتیکهای صرفهجویی مالی نیستند—اینها رفتارهای شخصیاند که به استراتژیهای زندگی ارتقا یافتهاند.
جمع میلیاردرها دارای عادات غیرمعمول و غیرعملگرایانه مشابهی است. آمانسیو اورتگا، بنیانگذار زارا، به طور مشهور هر روز یک صبحانه و ناهار ساده میخورد و از دفاتر لوکس دوری میکند و به یک محیط کار ساده و بینام بسنده کرده است. اینگوار کامپراد، بنیانگذار فقید IKEA، رانندگی با یک ولوو قدیمی و بهطور منظم از حمل و نقل عمومی استفاده میکرد. ستاره پاپ، لیدی گاگا، با وجود ثروتش، در رسانههای اجتماعی دربارهی استفاده از کوپن برای خرید مواد غذایی پست کرده است. مارک زاکربرگ نیز در حال استفاده از کلاس اکونومی و انتخاب تیشرتهای ساده بجای برندهای معتبر دیده شده است.
در دنیای حتی عجیبتر، داستانهایی از مدیران عامل وجود دارد که کل هتلها را میخرند تا از چکاوت خودداری کنند، یا میلیاردرهایی که یخچالهای خود را پر از سوشی میکنند تا در مواقع گرسنگی شبانه، به جای هزینههای زیاد برای سرآشپز خصوصی یا رستورانهای لوکس، از آنها استفاده کنند. چنین داستانهایی نشاندهنده تنها فقر یا عجیب بودن نیست، بلکه یک جدایی عمدی از عملگرایی است که مصرف بیشتر مردم را راهنمایی میکند.
پس این اعتراف بوترین درباره لباس زیرش و انتقاد او از عملگرایی چه چیزی به ما میآموزد؟ اگر عملگرایی ابزاری برای عبور از طوفانهای واقعیت باشد، به نظر میرسد ثروتمندترین افراد دنیا قصد دارند مسیر خود را با وجود هرگونه عجیب و غریب بودن هدایت کنند. مانند یک سازنده کشتی که حتی پس از فتح دریاها عرشههای خود را واکس میزند، تسلط واقعی نه از انجام آنچه که “کار میکند” بلکه گاهی از انجام آنچه که برای دیگران هیچ منطقی ندارد، ناشی میشود.
درس این است؟ اصالت ممکن است در نگاه اول مضحک به نظر برسد، اما این جریان میتواند ما را بالاتر از صرفاً کارایی بالا ببرد—و گاهی، ظاهراً، بالاتر از ماشین لباسشویی.
